دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

✿ــــ✿

تصميم جديد

امروز وقتى داشتيم صبحانه مى خورديم يه دفعه گفتى مامان اصلا يه بچه ديگه نيار ....!!!!!! گفتم اِ.... چرا ؟؟؟؟ گفتى چون اون وقت همش بايد اونو بغل كنى و منو بغل نمى كنى ....!!!!!! چه جورى به اين نتيجه رسيدى الله عالم .... الحمدالله ٣٠ شهريور ٩٣
30 شهريور 1393

تفاوت

از الان كاملا مشخصه كه نسلهامون با هم تفاوت داره .... نسل من يعنى همسن و سالهاى من ، توى بچگيمون وايبر نداشتيم .... البته خيلى چيزا رو نداشتيم و خيلى چيزا رو درست نمى دونستيم و هيچ وقت انجامش نمى داديم .... ولى الان همون كارا خيلى عادى شده ... از الان حس مى كنم اين تفاوت رو ....  يك دختر بچه حدودا ٥ ساله روى كاغذ يه قلب قرمز مى كشه و ميده به مامانش مى گه دوست دارم ..... كارى كه من وقتى كه دبستان بودم ، يا نه فكر مى كنم راهنمايى بودم كه بچه هاى مدرسه براى هم قلب مى كشيدن .... كه البته مامانجون ( مامانم ) بهمون گفته بود قلب كشيدن براى كسى خوب نيستشايد منظورش براى بچه هاى مدرسه بوده ولى حالا دختر فسقلى پنج ساله بنده ...
28 شهريور 1393

قفل

دو روزه چند تا قفل بزرگ و نامرئى زدى به دست و پاهات ! گاهى هم لُپات ! اجازه بوسيدن بهم نمى دى و مى گى : قفللللللللللللله ........ بعدشم اگه غافلگيرانه بوست كنم بوسا رو مى كٓنى و پرت مى كنى اينور و اونور !!! مى گم مگه تو بازى آيپدى كه دست و پاهات قفله ؟؟؟؟؟؟ امان از دست تو وروجك كه نمى ذارى درست و حسابى بوست كنم بچلونمت بخورمت ! امروز روز سومى هستش كه هفت و نيم صبح بيدار ميشى ........  دوستت دارم دخترك ناز و قشنگم ......   الحمدالله .... دوشنبه ٢٤ شهريور ٩٣
24 شهريور 1393

پروفسور مرتضى و .....

بشقاب ، خوشحال ، آبگوشت  ، از جمله لغاتى هستند كه تا همين چند هفته پيش ، بشداق ، خوشلال و آبموش تلفظ ميشدند كه به بركت توضيحات مامانجون ( ... خانم ) اكنون درست تلفظ ميشوند ..... واقعا چه حيف  در عوض منو بابا همچنان ميگيم خوشلال هستيم ، ميگيم ناهار آبموش داريم و بشداق رو بده !! حالا اين تويى كه مرتب تلفظ صحيح اين كلمات رو به ما گوشزد مى كنى زبان ما هم كه اصلا نمى چرخد !!! ----------------- اين روزها كارتون پرفسور بالتازار رو كه يادآور خاطرات بچگى ماست ، از شبكه پويا پخش ميكنه و تلفظ تو خيلى خنده داره " پروفسور مرتضى " !!!!!!!!!!!!!! من كه از خنده غش كردم ........   الحمدالله على كل حال..... جمعه ٢١ ش...
21 شهريور 1393

حسن انتخاب !

امروز دومين آمپول عمرت رو زدى عروسكم متاسفانه هر دوبار ، آمپول ضد حساسيت ! نمى دونم چرا با اينكه توى دوران باردارى و شيردهى خيلى مراقب بودم كه غذاهاى حساسيت زا نخورم ولى بالاخره شد آنچه نبايد ميشد بدنت جديدا خيلى بيشتر حساسيت نشون ميده و بصورت كهير ميزنه بيرون اين دفعه خيلى طولانيتر شد نمى خواستم آمپولت رو بزنم ولى توى اين دو سه روز فقط يه كم بهتر شدى و چاره اى نداشتم توى بغلم بودى حتى يك آخ هم نگفتى ( آمپولشم خيلى كوچول موچولو بود ) دكتر براى روى كهيرت پماد هم داده ولى اينقدر بدت مياد كه يواشكى وقتى خوابى برات ميزنم يعنى حاضرى آمپول بزنى ولى پماد نه !!!!!!!!!!! (بچه هم بچ هاى قديم )  اميدوارم ديگه بدنت حساسيت نش...
8 شهريور 1393

آدم فضايى !

- مامانى من تو رو تا قدر ( قد) كُره حلقه اى دوست دارم ! من :  كُره حلقه اى ديگه كجاست ؟ - توى فضاست ديگه ....!!!!!! من :  زحل :  فضا :   فردا اول ذيقعده روز ولادت حضرت معصومه (س) هستش و روز دختر دختر نازم اين روز زيبا و ولادت عزيز رو بهت تبريك ميگم چهارشنبه ٥ شهريور ٩٣ الحمدالله ...
6 شهريور 1393

٥٨

امروز چهارم شهريور ٩٣ و تو ٥٨ ماهه شدى ! عكساى آتليه ات رو گرفتم خيلى عالى نشد همونطور كه حدس مى زدم ولى اونقدرم بد نشد اما سال ديگه عمرااااا سها نميرم  پريشب عروسى دعوت بوديم بهم گفتى : مامان كى ازدباج كرده !؟ ديروز هم جواب كنكور بابا اومد و شكر خدا انتخاب اولش قبول شده بود و من از اين بابت خيلى خوشحال شدم انشالله كه خير باشه  
4 شهريور 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد